مبانی، زمینه ها و انگیزه ها
هم آغوشی انسان و دین و نقش تحول آفرین و دگرساز آن در آحاد و جوامع بشری از سویی و تعدد پیام آوران ادیان و تغییرپذیری معرفت دینی در ظرف تكامل خرد و فرهنگ آدمیان از دیگر سو، موضوع دین و سویه های آن را به یكی از پیچیده ترین حوزه های معرفت بشری مبدل ساخته است؛ موضوعی كه همواره در سطح نظـر و اندیشـه و
مجاملات حلقه های فكری توقف نكرده و به عرصه تعامل و روابط ملتها و فرهنگها پا نهاده و تنشها و خصومتهای ویرانگر و سامان براندازی را سبب گشته است، هر چند كه در پاره ای از موارد آموزه های دینی پشتوانه تساهل، مدارا و رفتار مهرآمیز پیروان یك دین با سایرین نیز بوده است. كاوش در چیستی دین و دین ورزی از ضرورتهای گریزناپذیر زمانه ماست؛ ضرورتی كه پی آیند روابط تنگاتنگ بشر امروزی و گره خوردن سرنوشت ملتها و انسانها به یكدیگر است، به گونه ای كه از دنیای زمانه ما گاه به دهكده جهانی و گاه به جهانی واحد تعبیر می شود.
و به قول نهرو ـ كه سالها پیش جهانی ساده تر از دنیای كنونی ما را توصیف كرده است ـ امروز محیط همه به اندازه اجتماع جهان وسعت یافته است، سازمانهای اجتماعی با جهان بینی های گوناگون با یكدیگر تصادم پیدا می كنند كه در ماورای هر یك از آنها فلسفه های زندگی متفاوت با دیگری وجود دارد. نسیمی كه در یك جا می وزد در جای دیگر طوفان عظیم بر می انگیزد و ضد طوفان در جای دیگر در مقابل آن به وجود می آید.1
پس باید چاره ای جست و تدبیری اندیشید و این خود یكی از علل پیدایی و شیوع اندیشه پلورالیستی از سوی متدینان مشفق و فراخ نگر مسیحی بوده است.
هر چند كه پاره ای نیز ایده های استعماری دولتها و اندیشه وران غربی و خلأهای دیانت مسیحی و آموزه های خرد ستیز آن در طرح پلورالیزم دینی را مؤثر می شمارند و ما در بخشهای آینده بیشتر در این باره سخن خواهیم گفت.
معرفت دینی در عصر كنونی با پرسشهایی بنیادین و متفاوت با گذشته روبه رو است؛ پرسشهایی در زمینه های راز تعدد ادیان، لبّ و گوهر دین و دین ورزی، نقاط اشتراك و افتراق ادیان، نجات و رستگاری پیروان ادیان گوناگون درعین تعارض و تناقض پاره ای از مدعیات ادیان. نیز پرسشهایی از این دست: خداوند نسبت به اختلاف ادیان بی تفاوت است و یا خود، تفاوتها را می طلبد و یا یكی از ادیان را گزینه برتر می شمارد؟ آیا حقیقت دینی در تمامی ادیان به گونه یكسان و برابر وجود دارد؟ آدمیان در انتخاب و گزینش هر دینی مختار و آزادند و یا آن كه حق یگانه است و چنین آزادی وجود ندارد؟ جست وجوی حقیقت راه است و یا هدف؟ راه حل ممكن در برخورد با واقعیت متكثر ادیان در جهان معاصر چیست؟ چگونه می توان پیروان ادیان را به هم زیستی و دگرپذیری واداشت؟و…
این نوشتار می كوشد مبانی پلورالیسم دینی را از منظر درون دینی و قرآنی به ارزیابی بنشیند و پیش از آن به انگیزه ها و زمینه های اجتماعی سیاسی و تاریخچه كوتاه پلورالیسم به گونه گذرا بپردازد.
پلورالیسم (Pluralism) از واژه پلورال (Plural) كه در زبان انگلیسی به معنای جمع است برگرفته شده و معنای آن در لغت، تعدد و تكثر است. در كلیسای مسیحی برای افرادی كه چند شغل هم زمان داشته اند، پلورالیست گفته می شده است.
پلورالیزم در اصطلاح معانی متعدد و گوناگونی دارد كه یافتن قدر مشترك برای جملگی آنها را دشوار می سازد. با این حال شایع ترین معنای پلورالیسم، تعدد و تكثر ادیان حق است. از همین رهگذر برخی گفته اند، پلورالیزم را باید آیین كثرت گرایی نامید، بدین سان میان معنای اصطلاحی و لغوی پلورالیسم (جمع) نوعی مناسبت وجود دارد.
اصطلاح پلورالیسم را گویی نخستین بار هرمان توتسه (Hormann Totze) (1817 ـ 1881م) فیلسوف و طبیعی دان آلمانی در سال 1841 در كتاب خود به نام مابعدالطبیعه به منظور نمایاندن كثرت عناصر و عوامل در طبیعت، وارد فلسفه غرب كرد. او بر این باور بود كه اشیاء عالم هر چند متكثرند؛ اما بر یكدیگر تأثیر و تأثر و فعل و انفعال دارند، پس مستقل نیستند؛ زیرا تأثیر فرد مستقل بر فرد مستقل دیگر معنی ندارد؛بنابر این با هم پیوند معنوی دارند. و به دیگر سخن، آنچه می بینیم حالتهای گوناگون یك وجود اصیل است كه مبدأ كل و محیط بر همه اشیاء است، این نگاه پلورالیستی به طبیعت در گذر زمان به معرفت دینی تسرّی یافت. 2
فلسفه پلورالستیك اسپنری در طبیعت را كه می گوید همه چیزها در جهان به رغم اختلافهایی كه دارند یگانه و هم گوهرند، نیز می توان زمینه ساز اندیشه پلورالیسم دینی در غرب برشمرد.3
اندیشه لیبرالیسم و پلورالیسم سیاسی نیز بر پلورالیسم دینی تأثیر چشمگیر داشته است. منتسكیو (1688 ـ 1755م) فیلسوف فرانسوی كه تاریخ نگاران اندیشه های سیاسی او را نخستین متفكر قرن هجدهم نام نهاده اند در كتاب خود «روح القوانین» به این نتیجه می رسد كه اخلاق، آداب و رسوم و قانون و مذهب، هر یك شأن جداگانه دارند و تنها باید با یكدیگر تناسب داشته باشند. او پایه گذار اصل «تفكیك قوای سه گانه» بود كه به حوزه های فرهنگی و معرفت دینی نیز ره سپرد، بدین سان به نظر می آید كه او پلورالیسم (اصالت تكثر فرهنگی) را باور داشت.4
پلورالیسم دینی در غرب با یك حركت تدریجی از ملایم ترین وجه آن (پلورالیسم هنجاری و اخلاقی) آغاز و امروزه به شدیدترین وجه آن ؛ یعنی تعداد ادیان حق رسیده است.
اسقف اعظم ارتدكس جهان (یانیس بسكیونوس) در شمار نخستین كسانی است كه از گفت وگوی بین ادیان سخن گفت. گام دوم در رشد نظریه پلورالیسم طرح پلورالیسم نجات بخشی و معذوریت پیروان جاهل ادیان غیرمسیحی بود كه در سال 1854 از سوی شخص پاپ اعلام گردید. در سال 5 ـ 1963 دومین شورای واتیكان مسلمانان معذور را موحد خواند.5
جان هیك (J. H. Hick) (زاده شده به سال 1922) بزرگ ترین نظریه پرداز معاصر پلورالیزم، حركت واتیكان را مهم و ارزنده اما ناقص ارزیابی كرد، چه آن كه بیانیه یادشده، مسلمانان غیرمعذور و غیرمسلمانان را در بر نمی گرفت. از این رو وی به هدف شكستن دیوار انحصارگرایی دینی، وجه فرجامین پلورالیسم و نظریه پلورالستیك حقیقت شناختی (بهره مندی تمام ادیان از حقانیت و رستگاری) را پی ریخت و این نظریه خود را «انقلاب كپرنیكی در الهیات» نام نهاد.
اندیشه های پلورالیستی پس از غرب و دنیای مسیحیت به جهان عرب و شبه قاره هند راه یافت. اندیشه وران عرب كه از ایده پلورالیسم به «علمانیت» تعبیر می كردند به دو گروه موافق و مخالف تقسیم گشتند. چهره هایی چون «حسن حنفی» و «نصرحامد ابوزید» از مدافعان و تئوری پردازان معاصر دنیای عرب در جهت تبیین و بسط اندیشه پلورالیسم دینی و حقیقت شناختی اند.
در شبه قاره هند به دلایل چندی كه جای طرح و پیگیری آنها نیست؛ پلورالیسم بیش از دنیای عرب با اقبال مواجه بود؛ چنان كه گاه این گمانه پدید می آید كه در این سوی دنیا هم زمان با غرب و یا حتی جلوتر از آن، اندیشه های خویشاوند و همسو با نظریه پلورالیسم مسیحی مطرح بوده است. گرایشهای پلورالستیك در نیمه نخست قرن بیستم دانش آموختگان هندی چون پروفسور رادكرشینان و روبیندو را بر آن داشت كه در صدد تلفیق آیین هندو و مسیحیت در مذهب عام تری برآیند تا در نتیجه مذهب جدیدی فراهم آورند.6 بی گمان این اقدام پشتوانه ها و پیش فرض هایی از پلورالیسم حقیقت شناختی و نجات بخشی و گوهر ادیان را با خود داشته است؛ وگر نه تلفیق دو آیین غلط یا ناسازگار در تمام جهات، ممكن و میسر نیست.
گاندی (در گذشته به سال 1948م) در دفاع از نگرش پلورالیستی و تبیین آن نوشت: «قاعده زرین» رواداری متقابل است؛ زیرا همه ما هرگز عقاید یكسانی نداریم و همواره تنها بخشی از حقیقت را از زوایای مختلف می بینیم. 7 و سپس مبنای فلسفی اندیشه خویش را بدین گونه برمی شمرد.
«فكر می كنم كه در دنیا جز یك دین وجود ندارد و تنها یك دین. همچنین معتقدم كه آن درختی تنومند است كه شاخه های بسیاری دارد… و همان گونه كه شاخه ها شیره از منبع واحد می گیرند، همه ادیان نیز جوهر خود را از همان چشمه اخذ می كنند كه سرچشمه است. اساس دین یكی است؛ زیرا خدا یكی است و خدا یك كل كامل است، نمی تواند شاخه های زیاد داشته باشد. بلكه تجزیه ناپذیر و وصف ناپذیر است، در نتیجه بی اغراق می توان گفت كه خدا به اندازه انسانهای روی زمین دارای نام است، نامی كه بر وی می نهیم چندان مهم نیست، او یكی است و ثانی ندارد.»
پیشینه اندیشه های پلورالیستی در ایران را تا نیم قرن پیش برگردانده اند، اما نه با نام پلورالیسم یا عناوین دیگر چون صراط های مستقیم و یا… بلكه از تعدد ادیان حق و انحصار یا عدم انحصار آن در اسلام سخن به میان می آمده و كسانی چون «كیوان قزوینی» از نگاه پلورالستیك و «شیخ مجتبی قزوینی» و سپس «علامه طباطبایی»، «مهندس بازرگان»، «شهید مطهری» ازمنظر وحدت دین حق به ادیان موجود جهان می نگریسته اند.
البته اگر از منظر درون دینی به مسأله بنگریم، پلورالیسم اخلاقی و هنجاری از همان آغاز نزول قرآن در میان مسلمانان مطرح بوده است؛ چنان كه بحث از حقانیت اسلام به مثابه آخرین پیام آسمانی از سلسله ادیان الهی و وحیانی با آشكارترین وجه آن در قرآن آمده است. بنابر این نظریه «ویلفرد كنت ول اسمیت» را درباره اسلام نمی توان پذیرفت، او می گوید:
«این یك انحراف جدید است كه كسی فكر كند مسیحیت بر حق است یا اسلام، این امر اساساً میراث عصر روشنگری است؛ دوره ای كه غرب ادیان را همچون نظامهای عقلی و انگاره های عقیدتی فرض نمود؛ به گونه ای كه برای نخستین بار بر ادیان برچسب مسیحیت و آیین بودایی زده شد و درست و نادرست نامیده شدند.»8
دیانت اسلامی با نظر داشت سایر ادیان و نام بردن از آنها خود را حق مطلق می دانسته و پیروان دیگر ادیان را به پیروی و گرایش به خود فرا می خوانده است. بنابر این آنچه ویلفرد اسمیت می گفت در مورد اسلام پذیرفته نیست.
كثرت گرایی دینی از دل آیین مسیحی وجامعه غربی سرزد. زمینه هایی را كه به پیداشدن این ایده انجامید از جمله می توان در این موارد به جست وجو نشست:
یك. فروكاستن اعتبار دین مسیحی. گذار از قرون وسطی و گام نهادن به عصر روشنگری در جهان غرب، فروكاستن ارزش دین و آموزه های دینی مسیحی را در پی داشت و این به چند دلیل بود:
1. عملكرد و رفتار سوء ارباب كلیسا در دوران حاكمیت كلیسا و درآمیختن ایده ها، رفتارها و هواهای شخصی نفسانی پرچمداران و شاخصهای دین داران مسیحی با سنت و الهیات مسیحی.
2. نارسایی های معرفتی دین مسیحی. عقل گرایی و خرد داوری به عنوان بارزترین شاخصه نهضت روشنگری اروپا از یك سو و ناسازگاری بسیاری از آموزه های مسیحیت و اناجیل چهارگانه با عقل و منطق و نیز تضاد معارف هر یك از اناجیل چهارگانه با دیگری پرسشهایی از این دست را به وجود آورد كه آیا دین مسیحیت حق است؟ آیا پیامبری به نام عیسی وجود تاریخی داشته است؟ و…
ویلیام مونتمگری وات یك نمونه از این آموزه ها را بدین گونه شرح می دهد:
«عیسی در روز جمعه مصلوب شد و بدن او در همان روز قبل از آغاز روز شنبه به خاك سپرده شد. وقتی كه حواریون صبح روز یكشنبه بر سر قبر او گردآمدند قبر را خالی یافتند، تقویم مسیحیان مبتنی بر این عقیده برگرفته از انجیل لوقا (باب 24 آیات 49تا 25 و اعمال رسولان باب 1 آیه 3) است كه می گوید عیسی در طول چهل روز بعد در زمانهای متعدد برای گروهی از حواریون ظاهر شد، و در چهلمین روز به آسمان صعود كرد و در سمت راست خداوند جای گرفت، و در پنجاهمین روز روح القدس بر حواریون و دیگر مؤمنان فرود آمد، اما گزارشهای سایر اناجیل با این عقیده تفاوتهایی دارد.»9
3. با گسترش فرقه های مذهبی كه پرشمار و ناسازگار بودند در درون مسیحیت كه چاره جویی در جهت تنش زدایی و دگرپذیری در داخل جامعه مسیحی را می طلبد، پلورالیسم راه مناسب برون رفت از بحران روابط پیروان مذاهب و نحله های دین مسیحی به شمار می آمده، ویل دورانت (1981 ـ 19885م) از اوضاع آشفته دینی غرب هم زمان با نهضت روشنگری چنین سخن می گوید:
«چنین معلول عظیمی پیدایی و پیروزی نهضت روشنگری علاوه بر گسترش علم و بسط معرفت تاریخی، علتهای متعدد دیگر داشت؛ از این علتها نخست اصلاح دینی پروتستان بود… بعد كثرت فرق پروتستان و مذاهب مغایر دیگر بود كه همه هم به كتاب مقدس و هم به عقل و استدلال تمسك می جستند، پس از آن نقد جامع كتاب مقدس و به نمایش گذاشتن این مجموعه شگفت انگیز به صورت اثری از آثار ناقص انسانهای جایزالخطا بود، بعد نهضت خداپرستان انگلستان بود كه دین را تا حد اعتقادی مبهم به خدایی كه به زحمت از طبیعت قابل تشخیص بود كاهش داد، بعد آشنایی روزافزون مسیحیان بود با ادیان دیگر كه اساطیرشان ـ غالباً اساطیر قبل از مسیحیت ـ تا سر حدّ یأس با اساس واقعی تلقی شده معتقدات موروثی مسیحیان شباهت داشت، بعد پرده برداشتن پروتستانها از معجزات كاتولیكها، پرده برداشتن خداپرستان از معجزات كتاب مقدس و به طور كلی آشكارسازی نیرنگهای دینی و تفتیشها و قتل عام های تاریخ مسیحیت بود.»10
به گفته محمد لگنهاوزن نیز كثرت گرایی دینی به دلایل متعدد در زمینه پروتستانیسم لیبرال روییده است:
«كثرت گرایی دینی پیامد پروتستانیسم لیبرال است كه اولاً: ناگزیر به تفسیر غیرمتعارف كتاب مقدس و تعلیمات دینی مسیحی است تا به وسیله راه های دیگری غیر از دین مسیحی، دست یابی به نجات میسر گردد.
ثانیاً: نسبت به براهین عقلی موافق با برتری باورهای دین مسیحی تردید دارد.
ثالثاً: به اصول اخلاقی جدید تسامح و ردّ تعصب متوسل می شود.
و رابعاً: بر عوامل مشترك ایمان مذهبی شخصی، خصوصاً بر بعد باطنی و توجه به بی نهایت تأكید می كند؛ حال آن كه برای ظاهر دین در شریعت، مراسم و عقاید دینی اهمیت كمتری قائل است.»11
دو. بازتاب لیبرالیسم در پلورالیسم؛ نظریه سیاسی لیبرالیسم كه بر دو قلمرو امور عمومی و شخصی تأكید می ورزید و از سویی نیز دین را جزو امور شخصی قلمداد كرده و گرایشهای دینی متفاوت را به عنوان آزادی های شخصی به رسمیت می شناخت، بستر مناسب برای رشد و شكوفایی پلورالیسم دینی فراهم آورد. تشكیل فرهنگ یك پارچه جهانی كه از آرمانهای لیبرالیسم بود با پلورالیسم دینی امكان تحقق بیشتر یافت.
سه. گره خوردن سرنوشت ساكنان زمین به یكدیگر و تبدیل جهان به یك واحد ارتباطی ضرورت تفاهم ادیان را بر تابیده و اندیشه هم زیستی و بهره مندی تمامی ادیان از حقانیت را فراهم آورده است.
چهار. رواج اندیشه های الحادی و ضددینی نیز گاه سبب تفاهم و هم گرایی اندیشمندان دین مدار ادیان گوناگون گردیده است.
پنج. افول معنویت در غرب را نیز می توان یكی دیگر از عوامل رویكرد مسیحیت به دیالوگ و گفتمان بین الأدیان برشمرد.
شش. آشنایی پاره ای از عالمان اهل كتاب به درستی دعاوی دیانت اسلامی از سویی و وجود ملاحظاتی در ترك دین آبایی و اجدادی ایشان، دست كم سبب شده است كه آنها به اسلام به عنوان دین سهیم در حق و حقیقت بنگرند.
1. بستر تاریخ روابط پیروان مذاهب و ادیان جهان، پر از خونهایی است كه در جنگ و ستیز میان پیروان ادیان ریخته شده است. دور از انتظار نیست كه خشكاندن سرچشمه های این تعامل خونبار، مسیحیان مهربان و دلسوزی را برانگیزد تا تصمیم گیرند كه از تكرار رویدادهای شوم گذشته در میان پیروان ادیان جهان جلوگیری كنند.
«این امر یكی از مهم ترین انگیزه های پیدایش كثرت گرایی دینی مسیحی است».12
2. اروپای مسیحی تعصب دینی را بیش از هر مورد دیگر در مخالفت با یهود ـ نژاد سامی ـ به كار می بردند؛ چه یهودیان به عنوان قاتلان حضرت مسیح شمرده می شدند. تسامح لیبرالی برای اعتقادات غیرمسیحی در بیانیه حقوق بشر ثبت شد، ولی هنوز هم یهودیان به عنوان قاتلان حضرت مسیح مورد لعن در همه كلیساها جهان قرار می گرفتند؛ تنها در دهه 1960 بود كه با تصویب شورای واتیكان دوم اصطلاح یهودیان كاذب كه در مراسلم كلیسا به یهودیان خطاب می شد اعلام گردید.
از این رو می توان گفت هم زمان با ایده تشكیل دولت یهود، كار فكری در جهت طرح و گسترش اندیشه لیبرالیسم دینی در سراسر اروپا از سوی جریانهای فكری سیاسی چون فراماسونری و اندیشمندان یهودی و طرفداران آنها آغاز گردید، تا زمینه پذیرش حمایت از دولت یهود در اروپا و ملتهای اروپایی و مسیحی را فراهم آورند. به دیگر سخن، كثرت گرایی دینی كوششی است برای ساختن بنیادی در الهیات دینی مسیحی برای تسامح و تحمل ادیان دیگر، به ویژه یهودیت، بویژه هرگاه در یابیم میوه شیرین كثرت گرایی را پیش از همه یهودیان و به تعبیر درست تر صهیونیسم سیاسی چیدند، و در پرتو اندیشه پلورالیسم سیاسی و پلورالیسم دینی بود كه توانستند در جوامع اروپایی و مسیحی مورد پذیرش و حمایت واقع شوند. درستی این گمانه آن گاه نمودارتر می شود كه ما موضع تكثرگرایان و پلورالیستی جریانهای وابسته به یهودیت، همچون فراماسونری را در نظر بگیریم، و از دیگر سو حساب صهیونیسم و یهودیت سیاسی را با یهودیت مذهبی كه طرفدار انحصارگرایی و خودممتاز بینی نژادی و دینی هستند، جدا بشماریم.13
3. غرب استعمارگر و توانمند از نظر تكنولوژی و قدرت صنعتی و نیازمند تأمین مواد خام و تشنه گسترش سلطه استعماری بر جهان غیرمسیحی، نیازمند همواركردن راه ورود در سایر جوامع دینی بود. از مهم ترین موانع موجود بر سر راه آنان تعصب دینی پیروان سایر ادیان بود، نظریه پلورالیسم دینی هم زمان دو رهاورد مثبت برای دولتهای استعماری و تئوری پردازان حامی آنان داشت؛ نخست آن كه پیروان ادیان را به تسامح و تساهل در برابر مسیحیان استعمارگر وا می داشت، و دیگر اینكه پذیرش پلورالیسم به مفهوم بیرون راندن دین از حوزه امور اجتماعی و جای دادن آن در ذهن و اندیشه افراد بود، و این هر دو ارزش بسی افزون در گشایش درهای جوامع دینی غیرمسیحی برای مسیحیان استعمارگر داشت.
4. یكی از انگیزه هایی را كه در وادی ایده پلورالیسم دینی نهفته است می توان از سخن ادگارمورن به دست آورد، او می گوید:
«مذاهب زمینی به مراتب ضعیف ترند، چون می توان بررسی كرد كه آیا حقیقت می گوید یا نه؟ در حالی كه مذهب ملكوتی بسیار قوی است. به اعتقاد من مذاهب بزرگ تا بی نهایت دوام دارند، اما نمی توانیم بگویم چگونه، مگر آن كه مذهب جدیدی ظهور كند و بتواند پیروان چندی در میان مذاهب موجود به دست آورد. ملكوت دوام دارد و حال آن كه اساطیر زمینی می میرند.
… من شخصاً هوادار مذهب نو هستم؛ یعنی مذهب بدون خدای وحی شده و حتّی بدون خدا، مذهبی كه اتحاد انسانها را فراهم آورد؛ همانند آنچه من «زمین موطن» نامیده ام.»14
در بخش مبانی پلورالیسم این نوشتار، یادآور شده ایم كه زمینی كردن ادیان یكی از مبانی فلسفی تكثرگرایی دینی است.
وحدت گوهری ادیان در شمار مهم ترین مبانی اندیشه پلورالیستی دینی است. از نظر پلورالیست ها (یا وحدت گرایان) شرایع، مناسك و اشكال ظاهری عبادات به تناسب گوناگونی ادیان مختلف است، اما این تفاوتها نقشی در گوهر مشترك و یگانه ادیان ندارد. ادیان و پیروان آنها همه در پی معرفت حق و جست وجوی یك حقیقت غایی هستند كه خود بر آنها نامهای گوناگون نهاده اند، هدف جمله ادیان آن است كه آدمی را از خودِ ظاهر،ناپایدار، فانی و تغییرناپذیر به حقیقت ثابت، پایدار و لایزال رهنمون شوند.
«فریتیهوف شوان» و شاگردان وی و فردریك شلایرماخر (1768 ـ 1834) از جمله كسانی هستند كه به وحدت متعالی ادیان قائل اند15 از نظر «ماخر» كثرت ادیان نتیجه احساسات و تجربیات دینی متنوع است و از همین رو تمام آنها در بردارنده حقیقت الهی هستند. به نظر او «تجربه دینی باطنی» گوهر همه ادیان است.16
سخنانی از عارفان مسلمان این گمانه را پدید آورده است كه عرفان و عارفان مسلمان از دیده وحدت گوهری ادیان گوناگون و حق بودن آنها حمایت می كنند.
وحدت گوهری ادیان به طور اجمال مورد تأیید نصوص اسلامی و قرآنی نیز هست، از منظر قرآن ادیان آسمانی كه دارای كتاب وحیانی هستند گوهر مشترك دارند كه نام آن «اسلام» است:
«إنّ الدین عندالله الإسلام» آل عمران/19
به یقین در پیشگاه خداوند، دین همان اسلام است.
در این آیه مباركه رابطه دین و اسلام، رابطه این همانی معرفی شده است كه بیانگر انطباق كامل این هر دو مفهوم بر یكدیگر است، و بود و نبود هر یك مساوق بود و نبود دیگری است، و این همان ویژگی، لبّ، گوهر و جانمایه یك چیز است.
محمد رشید رضا در تفسیر المنار در تفسیر این آیه مباركه می نویسد:
«روح دیانت اسلامی و ملاك و معیار آن توحید و اخلاص است كه از آن به اسلام تعبیر می شود.»17
اما نكته این است كه وحدت گوهری ادیان، حقانیت تمامی ادیان را نتیجه نمی دهد، زیرا گوهر یگانه دین ـ چه اسلام باشد و یا هر چیز دیگر ـ تصدیق و قبول آورنده آن دین را نیز دربردارد؛ چه بدون تصدیق آورنده پیام، موضوع دین محقق نمی شود. تصدیقِ آورندگان ادیان از آن رو كه در افق تاریخی واقع شده اند، ترتیب بعثت و پیام آوری آنان از جهت زمان را نیز درپی دارد و اولیت و آخریت در آن نقش دارد. و این خود به نتیجه ای ناسازگار با پلورالیسم می رسد؛ زیرا لازمه تصدیق پیامبر اسلام به عنوان آخرین آورنده وحی الهی و دین آسمانی آن است كه انسانها در عصر كنونی مكلف به پذیرش دیانت اسلامی اند. از همین رهگذر است كه قرآن كریم تصدیق تمامی پیامبران الهی را با در نظرداشت ترتیب زمانی آنها شرط بهره وری از گوهر دین (اسلام و ایمان) می شمارد:
«قولوا آمنّا بالله و ما أُنزل الینا و ما أُنزل إلی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الأسباط و ما أوتی موسی و عیسی و ما أوتی النبیون من ربّهم لانفرّق بین أحد منهم و نحن له مسلمون» بقره/126
بگویید: ما به خدای جهان ایمان آورده ایم و به آنچه كه بر ما نازل شده است ایمان داریم و به هر پیامی كه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحق، یعقوب و فرزندزادگان یعقوب نازل شده است ایمان داریم و به تورات موسی و انجیل عیسی و به هر آنچه از سوی خدا بر پیامبران داده شده است ایمان داریم، ما هیچ یك از پیامبران را بر دیگری ترجیح نمی دهیم و در برابر خدا سر تسلیم فرود آورده ایم.
حقانیت هر دینی آن گاه كه نسبت به انسانها و دین داران در نظر گرفته شود، بدین معنی است كه دلیل معقول بر صدق سازواره و گزاره های بنیادین آن دین وجود دارد. ادامه حیات ادیان بزرگ در گذر قرنها و استدلال پیروان ژرف نگر و اندیشمند آنها برای اثبات حقانیت ادیان خاص، نشانگر آن است كه دلایل حقانیت این ادیان به مرتبه ای از اتقان رسیده است كه برتری یك دین بر دیگری را ناممكن ساخته است؛ یعنی عقل منطقی و فلسفی در مورد آن ادیان و ادله آنها حكم به بطلان قطعی نمی دهد، «این مقدار مینیمم از حقانیت اولیه است كه زمینه را برای حق برای… فراهم می كند.»18
یكی از دین پژوهان معاصر در تبیین این مبنا می نویسد:
«مسأله این است كه در حال حاضر واقعاً اثبات قطعی حقانیت یا بطلان یك دین غیرممكن گشته است. مباحث فلسفی نشان می دهد ما با ادیان متعدد و متفاوت كه هر كدام دلایلی برای مقبولیت و حقانیت خود ارائه می كنند، مواجه هستیم و این دلایل به آسانی و روشنی نه قابل نقض نهایی هستند و نه قابل ابرام نهایی، پس كثرت فلسفی ادیان واقعیتی است كه خود را بر ما تحمیل می كند.» 19
بدین سان نتیجه همان می شود كه نویسنده صراط های مستقیم در پی آن است:
«پلورالیسم در این عرصه اعتقادات وقتی مطرح می شود كه تكافؤ ادله حاصل شده باشد و عقل دینی به بن بست رسیده باشد.»
پس از پذیرش این مطلب كه ادیان دارای روح و گوهر یگانه و مشترك هستند به طور طبیعی این فرآیند به دست می آید كه پس تمام ادیان در بخش گوهری و جانمایه خویش حق اند؛ یعنی با فطرت و عقل منطقی و فلسفی آدمی سازگار هستند. اما سخن بر سر این است كه در بخش تفاوتهای ادیان، آیا عقل انسان تمام ادیان را برابر می شمارد و یا آخرین پیام رسیده از جانب خداوند را نزدیك تر به حق و واقع می یابد؟ تردیدی نیست كه گزینه دوم به صحت نزدیك تر و با خردسازگارتر است.
قرآن كریم به هنگام برشماری ویژگیهای پیامبران مبنی بر این كه جملگی حامل رسالت الهی و دارای خشیت و فروتنی در برابر خداوندند، ویژگی پیامبر اسلام ـ حضرت محمد(ص) ـ را تنها در این می داند كه او آخرین فرستاده خداست:
«الذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون أحداً إلاّ الله و كفی بالله حسیباً. ماكان محمد أبا أحد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبیین» احزاب/39ـ40
همان پیامبرانی كه رسالت خدا را تبلیغ می كنند و از او در هراسند و جز خدا از هیچ كسی نمی هراسند، خداوند برای حسابرسی كافی است، محمد(ص) پدر هیچ یك از مردان شما نیست، ولی فرستاده الهی و خاتم پیامبران است.
یكی ا زمبادی باور به پلورالیسم این است كه جهان واقع ـ خواه دین باشد یا فلسفه و یا طبیعت ـ بسی پیچیده تر از آن است كه احكام عقلی ساده درباره آن بتوان مطرح كرد و به یك طرح به گونه جزمی دل بست؛ زیرا كه بیشتر یقینهای آدمیان ظنی بیش نیست؛ نه به این معنی كه آدمی هیچ گاه به واقعیت نمی رسد، بلكه به این معنی كه رسیدن به واقع علامت مشخص ندارد… بنابراین به راحتی نمی توان ادعا كرد كه چه چیزی حق است، چه چیزی حق نیست.20
عاجز شمردن عقل از رسیدن به حق و واقع و یا رسیدن به واقع و تشخیص ندادن و وقوف نیافتن بر اینكه به واقع رسیده است هر دو جز در تعبیر تفاوتی ندارد. ثمره هر دو، بستن عقال به پای عقل است؛ زیرا در هر دو صورت عقل آدمی ناتوان از دریافت و درك واقع است؛ چه اینكه اصلاً به واقع دسترسی نداشته باشد یا به واقعی برسد كه نمی داند واقع است. چه بسا صورت دوم، پای بست دوچندان به پای عقل می بندد؛ زیرا عقل در آنجا كه به واقع نرسیده است و نمی داندكه نرسیده ( جهل مركب)، و نیز در آنجا كه به واقع رسیده است باز هم نمی داند كه واقع در آغوش اوست. این گونه نگرش به عقل و خردآدمی سرستیز داشتن با عقل و تمسخر خرد آدمیان است.
قرآن به رغم این نگاه به عقل آدمی در معرفت حقایق نظری به غایت خوش بین است و تأكید مضاعف دارد كه انسان باید تنها و تنها از راهی برود و از هدفی پیروی كند كه نسبت بدان علم و آگاهی قطعی و روشن داشته باشد؛ و از پیمودن مسیر مشكوك و مظنون بپرهیزد؛ و راه رسیدن به شناخت و آگاهی قطعی و یقینی را نیز دو راه حسّ و عقل معرفی می كند.
«ولاتقف ما لیس لك به علم إنّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولاً»
إسراء/36
در پی آنچه بدان علم نداری نرو، چه، گوش و چشم و دل همه مسئولند.
در این آیه مباركه افزون بر آن كه زندگی و پیمایش راه گمانی را مردود می شمارد؛ شناخت عقلانی را از نظر درستی و واقع رسانی همانند شناخت حسی (شنوایی و بینایی) اعلام می دارد:
«قالوا اتّخذ الله ولداً سبحانه هو الغنی له ما فی السموات و الأرض إن عندكم من سلطان بهذا أ تقولون علی الله ما لاتعلمون» یونس/68
گفتند كه پروردگار فرزندی برگزیده است؛ خداوند از این نسبتها مبرّا می باشد. او از همگان بی نیاز است. آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه از آن اوست. شما براین ادعای خود دلیل قطعی (سلطان) ندارید. آیا آنچه بدان علم و آگاهی ندارید به خداوند نسبت می دهید؟!
نسبت دادن صفات مشكوك به خدا و خداشناسی ظنی در زمره خدانشناسی و بی دینی است. و اصولاً از منظر قرآن، ظن و گمان به ویژه در معرفت مسائل اعتقادی هیچ ارزش و اعتباری ندارد و انسانی را كه از ظن و گمان پیروی می كند، نابینای تهی از خرد معرفی می كند(انفال/22):
«و ما یتّبع أكثرهم إلاّ ظنّاً إنّ الظنّ لایغنی من الحقّ شیئاً إنّ الله علیم بمایفعلون»
یونس/36
بیشتر آنان جز از گمان خویش پیروی نمی كنند، با آن كه ظن و گمان كسی را از حق بی نیاز نمی كند.
«قد خسر الذین قتلوا أولادهم سفهاً بغیرعلم و حرّموا ما رزقهم الله افتراءً علی الله قد ضلّوا و ماكانوا مهتدین» انعام/140
آنان كه فرزندان خویش را از روی سفاهت و نادانی كشتند بی تردید، زیان كردند. آنان كه روزی خدا را با دروغ بستن بر خدا تحریم كردند زیان بردند، اینان به یقین راه خود را گم كردند و به هدایت نرسیدند.
گمراهی و محروم شدن از هدایت، برآیند قطعی روش و رفتاری است كه انسان نسبت به حقانیت و درستی آن علم و آگاهی قطعی ندارد.
از سوی دیگر، قرآن با همان تأكید كه انسانها را از ایستادن بر پل لرزان ظن و گمان پرهیز می دهد، به تفكر، تدبر، نظر و تعقل در طبیعت، تاریخ، آفرینش و پدیدارها فرا می خواند. این فراخوان به اندیشه و تدبر هرگز نمی تواند به این مقصود باشد كه هر چند خرد آدمی به واقعیت و حق نمی رسد باز هم باید بیندیشد از آن باب كه فعل و غایت با هم انطباق پیدا می كند؛ زیرا قرآن چنین منطقی را به مشركان عنود و حق گریز نسبت می دهد:
«سیقول الذین أشركوا لوشاء الله ما أشركنا و لا آباؤنا و لا حرّمنا من شیء كذلك كذّب الذین من قبلهم…» انعام/148
به زودی مشركان خواهند گفت اگر خدا خواسته بود ما مشرك نمی گشتیم و نه پدران ما مشرك می شدند و نه چیزی را برخود حرام می شمردیم؛ زیرا خواست خدا تخلف ندارد.
ادیان جز در بخش گوهری و باطنی كه روح مشترك همه ادیان است ـ و از همین رو حق ثابت و جاودان اند ـ در سایر معارف و آموزه ها زمان مند و تاریخی هستند؛ هر عصر و جامعه ای با مقتضیات خاص خود، شریعت و آموزه های رفتاری و مناسك و شعائری را ایجاب می كرده است كه با تغییر آن شرایط، آموزه ها و دستور العمل ها نیز دگرگون شده و باید می شدند. جان هیك در كتاب فلسفه دین می نویسد:
«ادیان به عنوان نهادها به نظریه های كلامی و مجموعه قوانین رفتاری كه مرزهای آنها را تشكیل می دهد به خاطر این كه واقعیت دینی مستلزم آن بود به وجود نیامدند، بلكه به این خاطر به وجود آمدند كه چنان تحولی از نظر تاریخی در ایام ارتباطات توسعه نیافته در میان گروه های مختلف فرهنگی اجتناب ناپذیر بود، اكنون كه جهان به یك واحد ارتباطی تبدیل گردیده ما به سمت آینده ای در حركت هستیم كه در آن برای اندیشه دینی این امكان و موقعیت فراهم می گردد كه از این مرزهای تاریخی ـ فرهنگی فراتر رود.»21
یكی از مدافعان این نظریه می نویسد:
«آنچه در نابرابری سیاسی مؤمنان و غیرمؤمنان و مردان و زنان در كتاب و سنت و فتاوای فقهی دیده می شود مقتضیات واقعیتهای اجتماعی ـ تاریخی عصرهای گذشته است. در عصر حاضر می توان به گونه ای دیگر عمل كرد».22
این مبنا گذشته از این كه در كلیت خود ادعای بی دلیل و برهان و نوعی خداشناسی انسان انگارانه است، با مبنای دیگری از پلورالیسم كه قراء تهای مختلف از یك متن و دین را حجت و روا می شمارد ناسازگار است؛ زیرا كه متن اگر به افق تاریخی خود وابسته باشد در عصر حاضر هیچ قراءتی از متون، جز قراءت زمان مندانه حجیت ندارد؛ نه اینكه تمامی فهم ها و قراء تها اعتبار و حجیت همسان داشته باشد، حجیت قراء تهای مختلف از یك متن، ارزش فراتاریخی متون و نصوص دینی را درپی دارد.
قرآن كریم به عنوان یكی از نصوص و متون دینی كه داعیه دار آخرین پیام آوری از آسمان به زمین است، نگاه فراتاریخی دارد و معارف و آموزه های وحیانی خود در حوزه اندیشه و عمل را جاودانه می شمارد و در یك دستور عام و كلی مردمان همه زمانها و مكانها را به پیروی بی چون چرا از هر آنچه در آیین اسلامی وجود دارد فرا خوانده است:
«…ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهیكم عنه فانتهوا…» حشر/7
آنچه را كه رسول خدا برایتان آورده است پس بگیرید و از آنچه بر حذر می دارد، اجتناب ورزید.
علامه محمد جواد مغنیه در بیان معنی و دلالت این آیه مباركه می نویسد:
«این آیه میان گفتار خدا و پیامبر رابطه برقرار كرده و گوش دادن و پیروی از هر دو را واجب قرار داده است؛ چه آن گفته امر باشد یا نهی، زیرا كلام پیامبر وحی الهی است (و ما ینطق عن الهوی. إن هو إلاّ وحی یوحی»(نجم/4)… همه مسلمانان بر این نكته اتفاق نظر دارند كه پس از پیامبر، نه وحی و نه تشریع و نه اجتهادی وجود ندارد، مگر آن گاه كه سخن مجتهد برگرفته از شریعت خداوند و پیامبر(ص) او باشد.»23
برخی از پلورالیست ها بر این باورند كه سخن از حقانیت یك دین پذیرفته نیست. وجه مقبول نبودن به شیوه های گوناگون تبیین شده است؛ جان هیك دلیل تفاوت ادیان را وجود فرهنگهای متفاوتی می داند كه در برابر حقیقت، واكنشهای متفاوتی نشان می دهند. اما به عقیده سید حسین نصر، تعدد ادیان نتیجه و تبلور اراده الهی است كه متناسب با فرهنگهای متفاوت، متكثر و گوناگون می نماید:
«به اعتقاد من ادیان گوناگون خود مؤیدی است بر وجود جدایی جوامع متنوع انسانی از همدیگر.»24
دبلیو. ای. كریستین بر این باور است كه هر دینی نوعی صورت حیاتی است با زبان خاص خود، زبان مسیحی كه مفاهیم كاملاً مسیحی نظیر تجسّد، پسر خدا و تثلیث را به كار می گیرد، معنای خود را از نقشی كه در دین مسیحی بازی می كند می گیرد… از این رو ملاك آنچه كه باید به عنوان حقیقت پذیرفته شود، خاص این حوزه از كلام است… آنچه كه در متن ایمان مسیحی می توان گفت نمی تواند با آنچه كه در متن دین دیگر بیان می شود؛ مخالف باشد یا موافق، فی المثل بودایی و مسیحی دو قوم مختلف هستند و به جوامع و سنن دینی متفاوت تعلق دارند و به زبانهای دینی متفاوت سخن می گویند كه هر یك از این زبانها در درون و متن یك صورت حیاتی دین خاص معنی دارد. از این رو بحث بر سر رقیب بودن این دو دین به عنوان پیشنهادهای ایمان داشتن در میان نیست.25
این مبنا با واقعیتها و حقایق بیرونی كه در متن دیانت اسلامی؛ یعنی قرآن نیز بدان اشارت رفته در تعارض است؛ واقعیتها و حقایقی چون:
ـ كثرت فرهنگی پیروان یك دین.
ـ كثرت دینی در میان صاحبان یك فرهنگ.
ـ پدیده نوكیشی.
ـ فراگیر و كلی بودن مدعیات وحیانی ادیان.
ـ دعوت هر دین تازه از پیروان سایر ادیان برای گرایش به دین جدید.
ـ تناقضهای اعتقادی و عملی از ادیان در عین سازگاری فرهنگهای پیروان آن ادیان.
از منظر قرآن و دیانت اسلامی، گرویدن به اسلام سرنوشت حتمی و گریزناپذیر بشر است. پیشگویی این فرجام در حالی است كه قرآن تكثر فرهنگی اقوام و ملل را در همان زمان كه دین یگانه بر سراسر جهان حكم فرما باشد نفی نمی كند:
«هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین كلّه و لوكره المشركون» توبه/33
مقتضای رحمت عام و هدایتگری خداوند آن است كه نعمت هدایت و رستگاری شامل همه یا دست كم، بیشتر آدمیان و ساكنان زمین باشد. پلورالیسم از این منظر به رحمت واسعه الهی می نگرد و كامیابی رسولان در نقش هدایتگری شان را در گرو درستی این ایده می داند، جان هیك می نویسد:
«می توان قبول كرد كه خدای مهربان انسان را برای تشكیل نظام اساسی خود آزاد گذاشته است ولی آیا می توان فرض كرد پدر آسمانی كه همه انسانها را با محبتی بی نهایت و یكسان دوست دارد، دستور داده باشد، فقط كسانی كه شانس به دنیا آمدن در بخش خاصی از جهان را دارا هستند، فرصت نجات داشته باشند».26
دكتر نصر می نویسد:
«اگر این امر مسیح، تجسد شخص دوم تثلیث است صرفاً یك اشتباه بود چگونه خداوند با حكمت و عدالت بی كران خود می توانست روا بدارد كه یكی از ادیان بزرگ جهان كه به وسیله آن میلیونها انسان در جست وجوی نجات و رستگاری بوده اند به مدت دوهزار سال در گمراهی به سر ببرند؟ آیا این فقط یك اشتباه بود؟… اگر كسی ادعا كند كه این صرفاً یك اشتباه فاحش بود بنده نمی توانم بپذیرم.»27
یكی دیگر از دین پژوهان با تكیه بر همین مبنا استدلال می كند:
«و اگر اسم هادی الهی را قبول داشته باشیم؛ و اگر هدایت را در عقایدی كه فقط خودمان حق می دانیم منحصر نكنیم، اسم هادی الهی عمل كرده است و در سراسر جهان پخش است و مردم سهمها و حظّهای مختلف از هدایت دارند و اكثریت مردم ناجی اند و نجاتشان هم منبعث و ناشی از اهتدای آنها است.»28
همانند این مطلب را اهل سنت در مورد اتفاق و اجماع آرای امت می گویند؛ با این استدلال كه امت نباید بر خطا بروند؛ زیرا كه خلاف لطف و رحمت و هدایت الهی است.
در پاسخ این مطلب باید گفت اثبات این مطلب كه عدد خطاكاران و هدایت نیافتگان در مدت زمان خطا بر اراده الهی تأثیر می گذارد، جای تأمل دارد. آنچه لازمه لطف عام و هدایت گری خداوند است آن است كه انبیا و رسولان خویش را به سوی انسانها بفرستد، و اگر پیام آنان به كسانی نرسید (جاهل قاصر) آنها را عذاب و كیفر نكند؛ اما اگر پیام رسید و فردی یا افرادی هر چند اكثریت به دلایل و انگیزه هایی از پذیرش حق خودداری ورزیدند، این امر سبب نمی شود كه راه بیراهه شود و گمراهی به حق و حقانیت تغییر یابد.
شگفت آن كه در منطق قرآنی درست بر عكس این مبنا بیشتر مردمان در بیشتر موارد از پیمودن راه هدایت سرباز می زنند، و این بر همان اساس است كه قرآن و اسلام هیچ گاه اكثریت را معیار سنجش و داوری حق و باطل و یا حجیت چیزی بر چیز دیگر نشمرده است:
«و إن تطع أكثر من فی الأرض یضلّوك عن سبیل الله إن یتّبعون إلاّ الظن و إن هم إلاّ یخرصون» انعام/116
و اگر تو از رأی اكثریت اهل زمین پیروی كنی تو را از راه خدا بیرون می كنند؛ زیرا كه آنها جز به دنبال گمان نیستند و با حدس و تخمین داوری می كنند.
«انّه الحق من ربّك و لكنّ أكثر الناس لایؤمنون» هود/17
قرآن به حق از جانب پروردگار نازل شده است، اما متأسفانه بیشتر مردمان ایمان نمی آورند.
«و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلین» صافات/71
بیشتر امتهای پیشین ، پیش از این راه راست را گم كرده بودند.
«أم تحسب أنّ أكثرهم یسمعون أو یعقلون إن هم إلاّ كالأنعام بل هم أضلّ سبیلاً» فرقان/44
آیا می پنداری كه بیشتر اینان گوش شنوا دارند و یا اندیشه و تعقل می كنند؟! اینان فقط به سان چهارپایان ـ در فكر خورد و خواب ـ اند، بلكه گمراه ترند!
مدافعان پلورالیسم بدین نكته توجه دارند كه لازمه لطف عام و هدایت شامل خداوند، ارسال رسل است و بس، اما اگر واكنش مردم، مثبت بود و به پیام جدید روی آوردند بر هدایت اند و گرنه، یا از محیط پیام دورند و تلاش می كنند و نمی رسند كه معذورند و یا به اختیار گمراهی را در پیش گرفته اند. برخی چنین پاسخ گفته اند:
«اینجا بین اختیار و گزینش خلط شده است؛ مقلدان كه اكثریت دینداران را تشكیل می دهند به تقلید و یا جبر محیط و یا به اصطلاح به علت، دین می آورند مختارند، اما گزینش نمی كنند چون شقوق مختلف در برابرشان نیست، اگر هم باشد قدرت و فرصت گزینش ندارند… و چون چنین است در حقیقت گمراهان با اختیار گمراه شده اند و گمراهی را برنگزیده اند، بلكه از هدایت محروم مانده اند. و این با هدایت گری خداوند منافات می یابد».29
اما این نویسنده و دیگران به این مطلب توجه نكرده و پاسخ نگفته اند كه در این صورت، به فرض آن كه پای انتخاب و گزینش به میان آید، آیا آنچه نتیجه می شود حقانیت باورها و اعتقادات افرادی است كه به هدایت جدید و غیرمحیطی دست نیافته اند و یا معذوریت آنها؟! ظاهراً هیچ دلیلی بر ترجیح حقانیت بر معذوریت وجود ندارد و انتخاب و حقانیت به هیچ روی ملازم یكدیگر نیستند.
دین در مقام اثبات برآیند فهمهای ما از متن است. متن خود صامت است و ما باید آن را بر سر سخن آوریم. و از سویی فهم ما در هاله ای از پیش فرض ها و انتظارها قرار دارد و هنگامی كه به سراغ متن می رویم،آن را متناسب با پرسشها و پیش فرض های خود فهم می كنیم. و از دیگر سو چون پیش فرض ها و انتظارات ما همواره از بیرون متن وارد می شود و بیرون نیز همیشه در حال دگرگونی و گردش است، فهم ما از متن نیز هماره در حال دگر شدن است. از این رو باید تقسیم دوگانه وحی و تفسیر وحی را كاملاً رعایت كرد. ما جملگی در اقیانوسی از تفاسیر غوطه وریم و هرگاه بكوشیم تفسیر و تعبیری صادق از متن به دست بدهیم در این اقیانوس غرقه تر می شویم.30
«وقتی كه این معنی مفهوم افتد، راه برای دموكراسی دینی و درك وحدت متعالی ادیان كه مستند به پلورالیسم دینی است گشوده خواهد شد.»31
نتیجه ای كه از این مبنا به دست می آید سوفیسم است، زیرا هر فهمی در میانه حق و باطل می ایستد و با هر یك نسبت مساوی دارد، نمی شود فهمی را حق نامید و دیگری را باطل، و این برابر است با لاادری گری. حال آن كه هدف طرفداران پلورالیسم از طرح این مبنا میوه حقیت چیدن از هر شاخه و فهمی است كه بر درخت متن می روید. افزون بر این، تكثر فهم و تفسیر از یك متن موجب تكثر دینی نمی شود، بلكه تكثر مذهبی و فرقه ای در درون یك دین و متن را در پی خواهد داشت و این بسی فروتر از مدعای پلورالیسم دینی است. در باور قرآنی زبان دین و متن دینی بسی صریح و روشن است؛ چه در غیر آن در تناقض باهدف تربیتی و هدایتگری قرآن قرار می گیرد و صراحت و روشنی بیان قرآن نیز بدان منظور است كه به فهم درآید و عقل آدمی بتواند آن را دریابد:
«إنّا أنزلناه قرآناً عربیاً لعلّكم تعقلون» یوسف/2
ما این قرآن را به زبان عربی نازل كردیم تا شما مردم در آن بیندیشید.
«إنّا جعلناه قرآناً عربیاً لعلّكم تعقلون» زخرف/3
ما این قرآن را عربی قراردادیم تا شما در آن اندیشه كنید.
آری درست است كه پاره ای از گزاره های متن دینی در تشابه قرار دارد اما آیات و گزاره های محكم، قفل بسته متشابهات را می گشاید. (آل عمران/7)
1. كشف هند، جواهر لعل نهرو، ترجمه محمود تفضلی، تهـران، انتشــارات امیـر كبیر، 1361، 1/304.
2. فروغی، محمد علی، سیرحكمت در اروپا، تهران، انتشارات زوار، 1344، 3/193.
3. عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، 1363،50.
4. مددپور، محمد، مبانی اندیشه های اجتماعی غرب؛ از رنسانس تا عصر منتسكیو، تهران، انتشارات تربیت، 1372، 161.
5. قدردان قراملكی، فرامرز، سویه های پلورالیزم،20ـ11.
6. پارادایم پیچیدگی, روش نوین در جامعه شناسی امروز ـ گفت و گو با اوگا و مدرن، بازتاب اندیشه در مطبوعات ایران، فروردین 1381، قم، مركز پژوهشهای صدا و سیما، شماره 5، صفحه61.
7. «مهاتماگاندی؛ پیام آور رواداری»، رامین جهانبگلو، ترجمه محمدرضا پارسایاد، مجله كیان، سال هشتم، شماره 45 ، صفحه 67.
8. هیك، جان، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، 1372، 212.
9. ویلیام، مونتگمری وات، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه ابوالفضل محمودی، قم، دفترتبلیغات اسلامی، 1379،200.
10. ویل دورانت، درسهایی از تاریخ، ضمیمه درآمدی بر تاریخ تمدن، ترجمه احمد بطحایی، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1372، 209.
11. لگنهاوزن، محمد، اسلام و كثرت گرایی دینی، ترجمه نرجس جوان، قم، مؤسسه فرهنگی طه، 1379، 32.
12. همان، 10.
13. همان، 11ـ10.
14. بازتاب اندیشه در مطبوعات روز ایران، شماره 25، مقاله پارادایم پیچیدگی در جامعه شناختی امروز، 610.
15. صادقی، هادی، «پلورالیسم، دین، حقیقت، كثرت»، تازه های اندیشه (4)، مؤسسه فرهنگی طه، 1377، 77.
16. لگنهاوزن، محمد، اسلام و كثرت گرایی دینی، 8.
17. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت، دارالفكر، 1/488، 83.
18. سروش، عبدالكریم، ماهنامه كیان، شماره40،صفحه10.
19. مجتهد شبستری، محمد، نقدی بر قراءت رسمی از دین، تهران، طرح نو.
20. سروش، عبدالكریم، ماهنامه كیان، شماره40،صفحه 5.
21. هیك، جان، فلسفه دین، 234.
22. مجتهد شبستری، محمد، نقدی بر قراءت رسمی از دین، تهران، طرح نو، 150.
23. مغنیه، محمدجواد، تفسیر الكاشف، بیروت، دارالعلم للملایین، 1981م، 7/287.
24. لگنهاوزن، محمد، اسلام و كثرت گرایی دینی، 126.
25. هیك، جان، فلسفه دین، 28.
26. لگنهاوزن، محمد، اسلام و كثرت گرایی دینی، 74.
27. مصاحبه با جان هیك و سید حسن نصر، ادیان و مفهوم ذات غایی، ترجمه احمدرضا جلیلی، مجله مونت، سال ششم، شماره دوم، شماره مسلسل 23، 73.
28. گفت وگو با دكتر سروش، حقانیت، عقلانیت، هدایت، ماهنامه كیان، سال هفتم، بهمن و اسفند 76، شماره 40، صفحه16.
29.همان.
30. سروش، عبدالكریم، ماهنامه كیان، شماره 38، صفحه 9ـ 8.
31. همان.